او خواهد آمد (دلنوشته هایی از شعر و متن)

ساخت وبلاگ
عشق رسوایی محض است كه حاشا نشودعاشقی با اگر و شاید و اما نشودشرط اول قدم آن است كه مجنون باشیمهر كسی در به در خانه ی لیلا نشوددیر اگر راه بیفتیم، به یوسف نرسیمسرِ بازار كه او منتظر ما نشودلذت عشق به این حسِّ بلا تكلیفی ستلطف تو شاملم آیا بشود؟ یا نشود؟من فقط رو به روی گنبد تو خم شده امكمرم غیر درِ خانه ی تو تا نشودهر قَدَر باشد اگر دورِ ضریح تو شلوغمن ندیدم كه بیاید كسی و جا نشودبین زوّار كه باشم كرمت بیشتر استقطره هیچ است اگر وصل به دریا نشودمُرده را زنده كُنَد خوابِ نسیم حرمتكار اعجاز شما با دَمِ عیسا نشود  امن تر از حرمت نیست، همان بهتر كهكودكِ گمشده در صحن تو پیدا نشودبهتر از این؟! كه كسی لحظه ی پابوسیِ تونفس آخر خود را بكِشد پا نشود   دردهایم به تو نزدیك ترم كرده طبیبحرفم این است كه یك وقت مداوا نشود!من دخیلِ دلِ خود را به تو طوری بستمكه به این راحتی آقا گره اش وا نشودبارها حاجتی آورده ام و هر بارشپاسخی آمده از سمت تو، الّا نشودامتحان كرده ام این را حرمت، دیدم كههیچ چیزی قسم حضرت زهرا نشودآخرش بی برو برگرد مرا خواهی كُشتعاشقی با اگر و شاید و اما نشود  محمد سهرابی او خواهد آمد (دلنوشته هایی از شعر و متن)...
ما را در سایت او خواهد آمد (دلنوشته هایی از شعر و متن) دنبال می کنید

برچسب : دل تنگ امام رضا,دل تنگ امام حسین,دل تنگ امام زمان, نویسنده : 7ghazal1333 بازدید : 225 تاريخ : چهارشنبه 26 آبان 1395 ساعت: 21:15

من که دائم پای خود دل را به دریا می زنم پیش تو پایش بیفتد قید خود را می زنم کعبه ای در سینه ام دارم که زایشگاه توست از شکاف کعبه گاهی پرده بالا می زنم این غبار روی لبهام از فراق بوسه نیست در خیالم بوسه بر پای تو مولا می زنم از در مسجد به جرم کفر هم بیرون شوم در رکوعت می رسم خود را گدا جا می زنم اینکه روزی با تو می سنجند اعمال مرا سخت می ترساندم لبخند اما می زنم من زنی را می شناسم در قیامت بگذریم حرف هایی هست که روز مبادا می زنم      کاظم بهمنی او خواهد آمد (دلنوشته هایی از شعر و متن)...
ما را در سایت او خواهد آمد (دلنوشته هایی از شعر و متن) دنبال می کنید

برچسب : السلام علیک یا ابا عبدالله,السلام علیک یا رسول الله,السلام علیک یا شیب الخضیب, نویسنده : 7ghazal1333 بازدید : 249 تاريخ : چهارشنبه 26 آبان 1395 ساعت: 21:15

آموخت تا كه عطر ز شیشه فرار را آموختم فرار ز یاران به یار را دل می كشید ناز من و درد و بار را كاموختم كشیدن ناز نگار را پس می كشم به وزن و قوافی خمار را   گیرم كه كرد خواب رفیقان مرا كسل گیرم كه گشت باده ز خشكي ما خجل گیرم كه رفت پای طرب تا كمر به گل ناخن به زلف یار رسانم به فتح دل مطرب اگر كلافه نوازد سه تار را   باید كه تر شود ز لب من شراب خشك باید رسد به شبنم من آفتاب خشك دل رنجه شد ز زهد دوات و كتاب خشك از عاشقان سلام تر از تو جواب خشك از ما مكن دریغ لب آب دار را   شد پایمال خال و خطت آبروی چشم از باده شد تهی و پر از خون سبوی چشم شد صرف نحوه ي نگهت گفت و گوی چشم گفتی بسوز در غم من ، ای به روی چشم تا می درم لباس بپا كن شرار را   با خود مگو كه گيسوي مستانه ريخته بخت سياه ماست بر آن شانه ريخته خون دل است آنچه به پيمانه ريخته از بس كه در طواف تو پروانه ريخته ياران گذاشتند ، همه كسب و كار را   خاكي كه تاك از آن نتراويد خاك نيست تاكي كه سر نرفت زديوار تاك نيست آن سر كه پاك گشت ز عشق تو پاك نيست در سلك ما ملائكه گشتن ملاك نيست آدم فقط كشيد ز عشق تو بار را   ما سائل توايم و اگر مست كرده اي او خواهد آمد (دلنوشته هایی از شعر و متن)...
ما را در سایت او خواهد آمد (دلنوشته هایی از شعر و متن) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7ghazal1333 بازدید : 227 تاريخ : چهارشنبه 26 آبان 1395 ساعت: 21:15

مست خاطرخواهم و دلداده ای وابسته امعهد ، تنـها با امیرِ مُلکِ دلـها بسته ام   ذرّه ای خاکم که دارد وسعتی درحدّ دشت قطره ای ناچیزم و خود را به دریا بسته ام   خانه ی من جای هرکس نیست ، جای مادر استدر به روی هر چه غیر از مهر زهرا بسته ام   چون شروعش با علی بوده ست ، بیش از خط ثلثدل به پیچش های زیبای مُعلّیٰ بسته ام   تا که کار چشم مستش،عشقْ عَرضه کردن استمن دخیل حاجتم را بر تقاضا بسته ام   سنگ خوردن مزّه دارد بر سر کوی وفارشته ی قلّاده ام را مُحکم آنجا بسته ام   در میان مردمی که اهل ظاهربینی اندکرده ام صورت رها و دل به معنا بسته ام   هر چه درباب تولّا دارم از این ناحیه ستزلف خود را بر سر زلف تبرّا بسته ام   از همان روزی که ایوان طلا را دیده امچشمهایم را به روی مال دنیا بسته ام   چهره ی خورشید شبْ هنگام اگر نادیدنی ست من امید خویش را بر صبح فردا بسته ام                                                                               محمد قاسمی او خواهد آمد (دلنوشته هایی از شعر و متن)...
ما را در سایت او خواهد آمد (دلنوشته هایی از شعر و متن) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7ghazal1333 بازدید : 223 تاريخ : چهارشنبه 26 آبان 1395 ساعت: 21:14

بى خانه زیر سایه ی دیوار خوش ترستدیوانه بین کوچه و بازار خوش ترستاز هر چه بگذرم سخن یار خوش ترستیعنى کلام حیدر کرار خوش ترست:من عاشق محمدم و جار می زنم در باطن سکوت ، عذاب است... شک نکنحرف حساب حرف حساب است... شک نکندنیاى بى رسول خراب است.... شک نکناین"حرف" نیست ، چند"کتاب" است... شک نکنمن عاشق محمدم و جار می زنم عبد محمدیم اگر ، نوش جانمانپیوند خورده ایم به دریاى بى کرانفریاد می زند جگرم موقع اذاناى اهل عرش ، اهل زمین ، اهل آسمان:من عاشق محمدم و جار می زنم باید به جاى آه کشیدن دوا نوشتیا ایها الرسول ، به جاى دعا نوشتباید همیشه بعد نبى آل را نوشتمعراج هم که رفت در آنجا خدا نوشت:من عاشق محمدم و جار می زنم جبریل را فرشته نگو نوکرش بگویا نه غلام حلقه بگوش درش بگوبالاتر از همه ست ، نه بالاترش بگوجان نفس نفس زدن دخترش ، بگو:من عاشق محمدم و جار می زنم دو نیم می کند تن هتاک را علىما هم سپرده ایم به شیرخدا ، علىفریاد می زنم صد و ده بار یا علىیا مظهر العجائب و یا مرتضى على:من عاشق محمدم و جار می زنم بالاتر است از همه ی مردم زمینهر آن کسى که با صلوات است همنشینلحظه به لحظه با نفس امّ مومنینفریاد او خواهد آمد (دلنوشته هایی از شعر و متن)...
ما را در سایت او خواهد آمد (دلنوشته هایی از شعر و متن) دنبال می کنید

برچسب : بعثت, مهربانی, نویسنده : 7ghazal1333 بازدید : 234 تاريخ : چهارشنبه 26 آبان 1395 ساعت: 21:14

يك روز حرف هاي تو فرياد مي شود تاريخ از محاصره آزاد مي شود تاريخ يك كتاب قديمي ست كه در آن از زخم هاي كهنه ي من ياد مي شود از من گرفت دختر خان هرچه داشتم تا كي به اهل دهكده بيداد مي شود خاتون! به رودخانه ي قصرت سري بزن موساي قصه هاي تو نوزاد مي شود بلقيس! ما به ملك سليمان نمي رسيم از تاج و تخت قسمت ما باد مي شود اي ابروان وحشي تو لشكر مغول پس كي دل خراب من آباد مي شود در تو هزار مزرعه خشخاش تازه است آدم به خنده هاي تو معتاد مي شود   آرش پور علیزاده او خواهد آمد (دلنوشته هایی از شعر و متن)...
ما را در سایت او خواهد آمد (دلنوشته هایی از شعر و متن) دنبال می کنید

برچسب : وقتی سکوت دهکده فریاد میشود, نویسنده : 7ghazal1333 بازدید : 183 تاريخ : چهارشنبه 26 آبان 1395 ساعت: 21:14

باز هم اربعین رسیده بیا باز هم از تو بی خبر ماندم عاشقانت زیارتت کردند من ولی باز پشت در ماندم   روز و شب غبطه می‌خورم آقا به کسانی که با تو مأنوسند عاشق و بی قرار و بی تابند دست و پای تو را که می‌بوسند   دیدن تو به من نمی‌آید تو کجا و نگاه هر جایی من اگر آنچه خواستی باشم تو سراغم به خواب می‌آیی؟   نکند عاق کرده‌ای من را نکند صبرتان سر آمده است گر عتابم کنید حق دارید هر گناهی ز من بر آمده است   خواستم تا ببینمت در خواب به نگاهم اجازه داده نشد خواستم تا به کربلا بروم با رفیقان خود پیاده، نشد!   بین آن کاروان و جمعیت چه کسی با تو هم قدم شده است؟ خوش به حال کسی که با گریه با شما راهی حرم شده است   در حرم روضه خوان خودت هستی روضۀ کاروان جان بر لب بین روضه بلند می‌گویی: به فدای تو عمه جان زینب...   تا رسیدند در دو راهی عشق ساربان گفت که کجا برویم؟ پاسخی آمد از حریم حسین همه گفتند کربلا برویم   تا رسیدند لحظه‌ای ماندند در سکوتی که چهره‌ها شد مات زد به سینه غریب بی کفنم باز شد بغض عمۀ سادات   به زمین خورد از سر محمل تیر غم‌ها به قلب بانو رفت با ادب نیت زیارت کرد سوی یارش به روی زانو رفت   خوا او خواهد آمد (دلنوشته هایی از شعر و متن)...
ما را در سایت او خواهد آمد (دلنوشته هایی از شعر و متن) دنبال می کنید

برچسب : دیدن تو به حرمت زیارته,دیدن تو به حرمت زیارت,یکبار خواب دیدن توبه تمام عمر, نویسنده : 7ghazal1333 بازدید : 197 تاريخ : چهارشنبه 26 آبان 1395 ساعت: 21:14